اسم حیوان دست اموز کوچولو در حال آمدن است • Kath Eats


در اینجا خلاصه ای از تعطیلات آخر هفته من در کارولینای شمالی برای جشن گرفتن دوستانم است!

یک اسم حیوان دست اموز کوچک در حال آمدن است!

لیدیا و لری در آوریل امسال منتظر بچه دار شدن هستند و من صبح شنبه به رالی رفتم تا در مراسم حمام نوزادشان شرکت کنم! پدر و مادر من هنوز در سفر جهانی هستند وگرنه من پسرها را به خانه آنها می بردم. اما در عوض کمی فرار مادری داشتم و مستقیم به رالی رفتم.

لیدیا چقدر زیبا به نظر می رسد!

تولد بکا بود ما هم جشن گرفتیم 🙂

دوش با تم خرگوش بود، و زنانی که میزبان بودند، کار شگفت‌انگیزی انجام دادند و موضوع را با تمام جزئیات، از غذا گرفته تا کیک گرفته تا خرگوش‌های کوچک که در گوشه‌ها و گوشه‌ها جمع شده بودند، انجام دادند.

کلاس دبیرستان نارنجی سال 01!

خیلی عالی بود که با برخی از بهترین دوستانم در دبیرستان آشنا شدم. و دیگرانی که در آنها ندیده بودم دهه ها!

زمان هدیه!

این عکس پس از خروج حدود 30 نفر گرفته شده است. مملو از مهمان و هدیه بود! من دوست داشتم همه چیزهای کودک را ببینم – خیلی نرم و شیرین. آنها من را درست به سالهای کودکی پسرانم بردند.

من و بکا شغل خود را به عنوان مدیر سطل زباله بسیار جدی گرفتیم! دستمال کاغذی و کیسه ها را تا کردم تا در آینده از آنها استفاده کنم. باید کیسه های گران قیمت را نجات داد! مطمئنم کادویی که آوردم توی کیسه ای بود که تو حموم خودم داده بودم 🙂

کیک هویج بدون تمرکز من – کاملاً با مضمون برای یک رویداد اسم حیوان دست اموز!

برادران لیدیا نیز ظاهر شدند – وقتی هیو دیوید در اتاق است همیشه یک لبخند بی وقفه است!

رالی یا نیم تنه

من برای شب در تپه های شمالی رنسانس به هتلم رفتم (البته با امتیاز رزرو شده بود!). من قطعا هتل را توصیه می کنم. خوب و به روز بود و در وسط خرید زیاد بود. من از اینکه وارد فروشگاه پلوتن نشدم عصبانی هستم. فروشگاه روتی هم بود!

بعد از چرخشی سریع در لابی هتل بکا و همسرش ریحان را دیدم و برای صرف شام از آن طرف خیابان به طرف Rosewater حرکت کردیم. این نقطه احتمالاً در ماه های گرمتر شگفت انگیز است!

تولدت مبارک!

بکا و باسیل در مورد سفر خود به ایسلند و تعداد سونا / چشمه های آب گرم به من گفتند. شاید مجبور باشم برای سفر برنامه ریزی کنم!

گروه!

ما یک برنامه اختاپوس را به اشتراک گذاشتیم که باورنکردنی بود. من برای شام ماهی قزل آلا خوردم که به چند طرف نیاز داشت. خوشبختانه بکا کلم بروکسل خود را به اشتراک گذاشت و من و لیدیا مقداری برنج ممنوعه را نیز به اشتراک گذاشتیم.

شب بخیر گفتیم و من به طرز وحشتناکی در هتلم خوابیدم هاها. خوشبختانه من توانستم کمی بخوابم و سپس از کیفیت قهوه رایگان در لابی بسیار خوشحال شدم!

قبل از حرکت به جاده بازگشت به Cville، من در Happy + Hale برای یک اسموتی سبز و کومبوچا برای جاده توقف کردم.

وقتی من نبودم، توماس پسرها + نش را برای یک سفر یک روزه به ریچموند برد. او با آنها خیلی جاه طلب است! آن‌ها به باغ‌های میمونت، تاپ گلف رفتند و توپ زدن را انجام دادند. انفجار کامل یک روز برادر!





Source link